سريناي من ، گل هميشه بهارمن كجايي عزيزم ؟؟؟
به نام خداي يكتاي بي همتا
قربون قدمت به اين منزل مجازي من خيلي خوش آمدي پا بر سر ناقابل من گذاشته اي ...
يادم مياد يه روزي يه جوري باهم آشنا شديم ، خودت كه خوب ميدوني چجوري و چطوري با هم آشنا شديم .
بعدش كم كم به هم علاقه پيدا كرديم تا جايي كه لحظه اي دور از هم نمي تونستيم بودن !
اما به مرور نمي دونم چرا رنگ عشق ما داره به تيره گي مي گرايه ، چرا ديگه اون مهر و محبت سابقو به من نداري چرا ديگه دلمو خون مي كني چرا ديگه به حرفام ارزشي نمي دي چرا و چرا و چرا هاي ديگه ...
جواب منو بده سريناي عزيزم
خودم مي دونم ، چونكه خيلي اذيتت كرده ام چونكه خيلي بدم ، چونكه مغرورم و خودخواه چونكه خيلي چيزا و جورا هستم كه نبايد باشم !!!
ولي خوب تو هم باز مي توني عيوب و بديهاي ديگه منو بم بگي ، پس بگو ...
من هميشه منتظر قدوم مبارك تو بوده و هستم ...
ولي من هميشه تو رو كما في السّابق شديدا دوست دارم سريناي عزيزم